بحار الأنوار عن نَوفٍ البِكالِيّ :
رَأَيتُ أميرَالمُؤمِنينَ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ ـ مُوَلِّيا مُبادِرا ، فَقُلتُ : أينَ تُريدُ يا مَولايَ ؟ فَقالَ : دَعني يا نَوفُ ، إنَّ آمالي تُقَدِّمُني فِي المَحبوبِ ، فَقُلتُ : يا مَولايَ وما آمالُكَ ؟ قالَ : قَد عَلِمَهَا المَأمولُ وَاستَغنَيتُ عَن تَبييِنها لِغَيرِهِ ، وكَفى بِالعَبدِ أدَبا أن لا يُشرِكَ في نِعَمِهِ وإرَبِهِ غَيرَ رَبِّهِ .
فَقُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ إنّي خائِفٌ عَلى نَفسي مِنَ الشَّرَهِ ، وَالتَّطَلُّعِ إلى طَمَعٍ مِن أطماعِ الدُّنيا .
فَقالَ لي : وأينَ أنتَ عَن عِصمَةِ الخائِفينَ وكَهفِ العارِفينَ؟!
فَقُلتُ : دُلَّني عَلَيهِ !
قالَ : اللّهُ العَلِيُّ العَظيمُ؛ تَصِلُ أمَلَكَ بِحُسنِ تَفَضُّلِهِ، وتُقبِلُ عَلَيهِ
بِهَمِّكَ ، وأعرِض عَنِ النّازِلَةِ في قَلبِكَ ، فَإِن أجَّلَكَ بِها فَأَنَا الضّامِنُ مِن مَورِدِها ، وَانقَطِع إلَى اللّهِ سُبحانَهُ فَإِنَّهُ يَقولُ :
«وعِزَّتي وجَلالي لاَُقَطِّعَنَّ أمَلَ كُلِّ مَن يُؤَمِّلُ غَيريِ باليَأسِ ، ولَأَكسُوَنَّهُ ثَوبَ المَذَلَّةِ فِي النّاسِ ، ولاَُبعِدَنَّهُ مِن قُربي ، ولاَُقَطِّعَنَّهُ عَن وَصلي ، ولاَُخمِلَنَّ ذِكرَهُ حينَ يَرعى غَيري . أيُؤَمِّلُ ـ وَيلَهُ ـ لِشَدائِدِهِ غَيري وكَشفُ الشَّدائِدِ بِيَدى؟! ويَرجو سِوايَ وأنَا الحَيُّ الباقي ! ويَطرُقُ أبوابَ عِبادي وهِيَ مُغلَقَةٌ ويَترُكُ بابي وهُوَ مَفتوحٌ ! فَمَن ذَاالَّذي رَجاني لِكَثيرِ جُرمِهِ فَخَيَّبتُ رَجاءَهُ ؟!
جَعَلتُ آمالَ عِبادي مُتَّصِلَةً بي ، وجَعَلتُ رَجاءَهُم مَذخورا لَهُم عِندي ، ومَلَأتُ سَماواتي مِمَّن لا يَمَلُّ تَسبيحي ، وأمَرتُ مَلائِكَتي أن لا يُغلِقُوا الأَبوابَ بَيني وبَينَ عِبادي ، ألَم يَعلَم مَن فَدَحَتهُ نائِبَةٌ مِن نَوائِبي أن لا يَملِكَ أحَدٌ كَشفَها إلاّ بِإِذنى؟! فَلِمَ يُعرِضُ العَبدُ بِأَمَلِهِ عَنّي وقَد أعطَيتُهُ ما لَم يَسأَلني ، فَلَم يَسأَلني وسَأَلَ غَيري ؟ أفَتَراني أبتَدِئُ خَلقي مِن غَيرِ مَسألَةٍ ، ثُمَّ اُسألُ فَلا اُجيبُ سائِلى؟! أبَخيلٌ أنَا فَيُبَخِّلُني عَبدى؟ أوَلَيسَ الدُّنيا وَالآخِرَةُ لى؟ أوَلَيسَ الكَرَمُ وَالجودُ صِفَتي ؟ أوَلَيسَ الفَضلُ وَالرَّحمَةُ بِيَدي ؟ أوَلَيسَ الآمالُ لايَنتَهي إلاّ إلَيَّ ، فَمَن يَقطَعُها دونى؟ وما عَسى أن يُؤَمِّلَ المُؤَمِّلونَ مَن سِوايَ؟!
وعِزَّتي وجَلالي لَو جَمَعتُ آمالَ أهلِ الأَرضِ وَالسَّماءِ ثُمَّ أعطَيتُ كُلَّ واحِدٍ مِنهُم ، ما نَقَصَ مِن مُلكي بَعضُ عُضوِ الذَّرَّةِ ، وكَيفَ يَنقُصُ نائِلٌ أنَا أفَضتُهُ؟!
يا بُؤسا لِلقانِطينَ مِن رَحمَتي ، يا بُؤسا لِمَن عَصاني وتَوَثَّبَ عَلى مَحارِمي ، ولَم يُراقِبني وَاجتَرَأَ عَلَيَّ» .
ثُمَّ قالَ ـ عَلَيهِ وعَلى آلِهِ السَّلامُ ـ لي : «يا نَوفُ ! ادعُ بِهذَا الدُّعاءِ :
إلهي إن حَمِدتُكَ فَبِمَواهِبِكَ ، وإن مَجَّدتُكَ فَبِمُرادِكَ ، وإن قَدَّستُكَ فَبِقُوَّتِكَ ، وإن هَلَّلتُكَ فَبِقُدرَتِك ، وإن نَظَرتُ فَإِلى رَحمَتِكَ ، وإن عَضَضتُ فَعَلى نِعمَتِكَ ، إلهي إنَّهُ مَن لَم يَشغَلهُ الوُلوعُ بِذِكرِكَ ، ولَم يَزوِهِ السَّفَرُ بِقُربِكَ ، كانَت حَياتُه عَلَيهِ ميتَةً وميتَتُهُ عَلَيهِ حَسرَةً .
إلهي تَناهَت أبصارُ النّاظِرينَ إلَيكَ بِسَرائِرِ القُلوبِ ، وطالَعَت أصغَى السّامِعينَ لَكَ نَجِيّاتِ الصُّدورِ ، فَلَم يَلقَ أبصارَهُم رَدٌّ دونَ ما يُريدونَ ، هَتَكتَ بَينَكَ وبَينَهُم حُجُبَ الغَفلَةِ ، فَسَكَنوا في نورِكَ ، وتَنَفَّسوا بِروحِكَ ، فَصارَت قُلوبُهُم مَغارِسَ لِهَيبَتِكَ ، وأبصارُهُم مَآكِفَ لقُدرَتِكَ ، وقَرَّبتَ أرواحَهُم مِن قُدسِكَ ، فَجالَسُوا اسمَكَ بِوَقارِ المُجالَسَةِ ، وخُضوعِ المُخاطَبَةِ ، فَأَقبَلتَ إلَيهمِ إقبالَ الشَّفيقِ ، وأنصَتَّ لَهُم إنصاتَ الرَّفيقِ، وأجَبتَهُم إجاباتِ الأَحِبّاءِ، وناجَيتَهُم مُناجاةَ
الأَخِلاّءِ ، فَبَلِّغ بِيَ المَحَلَالَّذي إلَيهِ وَصَلوا ، وَانقُلني مِن ذِكري إلى ذِكرِكَ ، ولا تَترُك بَيني وبَينَ مَلَكوتِ عِزِّكَ بابا إلاّ فَتَحتَهُ ، ولا حِجابا مِن حُجُبِ الغَفَلةِ إلاّ هَتَكتَهُ ، حَتّى تُقيمَ روحي بَينَ ضِياءِ عَرشِكَ ، وتَجعَلَ لَها مَقاما نُصبَ نورِكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ .
إلهي ما أوحَشَ طَريقا لا يَكونُ رَفيقي فيهِ أمَلي فيكَ ، وأبعَدَ سَفَرا لا يَكونُ رَجائي مِنهُ دَليلي مِنكَ ، خابَ مَنِ اعتَصَمَ بِحَبلِ غَيرِكَ ، وضَعُفَ رُكنُ مَنِ استَنَدَ إلى غَيرِ رُكنِكَ . فَيا مُعَلِّمَ مُؤَمِّليهِ الأَمَلَ فَيُذهِبُ عَنهُم كَآبَةَ الوَجَلِ ، لا تَحرِمني صالِحَ العَمَلِ ، وَاكلَأني كِلاءَةَ مَن فارَقَتهُ الحِيَلُ ، فَكَيفَ يَلحَقُ مُؤَمِّليكَ ذُلُّ الفَقرِ وأنتَ الغَنِيُّ عَن مَضارِّ المُذنِبينَ !
إلهي وإنَّ كُلَّ حَلاوَةٍ مُنقَطِعَةٌ ، وحَلاوَةَ الإِيمانِ تَزدادُ حَلاوَتُهَا اتِّصالاً بِكَ .
إلهي وإنَّ قَلبي قَد بَسَطَ أمَلَهُ فيكَ ، فَأَذِقهُ مِن حَلاوَةِ بَسطِكَ إيّاهُ البُلوغَ لِما أمَّلَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ .
إلهي أسأَلُكَ مَسأَلَةَ مَن يَعرِفُكَ كُنهَ مَعرِفَتِكَ مِن كُلِّ خَيرٍ يَنبَغي لِلمُؤمِنِ أن يَسلُكَهُ ، وأعوذُ بِكَ مِن كُلِّ شَرٍّ وفِتنَةٍ أعَذتَ بِها أحِبّاءَكَ مِن خَلقِكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ .
إلهي أسأَلُكَ مَسأَلَةَ المِسكينِ الَّذي قَد تَحَيَّرَ في رَجاهُ ، فَلايَجِدُ مَلجَأً ولا مَسنَدا يَصِلُ بِهِ إلَيكَ ، ولا يُستَدَلُّ بِهِ عَلَيكَ إلاّ بِكَ ، وبِأَركانِكَ ومَقاماتِكَ الَّتي لاتَعطيلَ لَها مِنكَ ، فَأَسأَلُكَ بِاسمِكَ الَّذي ظَهَرتَ بِهِ لِخاصَّةِ أوِليائِكَ ، فَوَحَّدوكَ وعَرَفوكَ فَعَبَدوكَ بِحَقيقَتِكَ أن تُعَرِّفَني نَفسَكَ لاُِقِرَّ لَكَ بِرُبوبِيَّتِكَ عَلى حَقيقَةِ الإِيمانِ بِكَ ، ولا تَجعَلني يا إلهي مِمَّن يَعبُدُ الاِسمَ دونَ المَعنى ، وَالحَظني بِلَحظَةٍ مِن لَحَظاتِكَ تُنَوِّر بِها قَلبي بِمَعرِفَتِكَ خاصَّةً ومَعرِفَةِ أولِيائِكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ» .
بحارالأنوار
ـ به نقل از نَوف بِكالى ـ : اميرمؤمنان ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ را ديدم كه پشت كرده، شتابان مىرود. گفتم: كجا مىروى، سروَرم؟
فرمود: «رهايم كن ، اى نوف! آرزوهايم مرا به سوى معشوق مىرانَد.
گفتم : سرورم! آرزوهايت چيست؟
فرمود: «آن كه آرزويم به اوست، خود، آنها را مىداند و مرا نيازى نيست تا آنها را به غير او بازگويم . در ادب بنده ، همين بس كه در برخوردارىها و نيازهايش ، كسى جز خداوندگار خويش را شريك نگردانَد» .
گفتم : اى اميرمؤمنان! من از آزمندى و چشمداشت به آرزويى از آرزوهاىِ دنيوى بر نفس خويش بيمناكم.
فرمود: «چرا به حمايتگاه بيمناكان و پناهگاه خداشناسان ، پناه نمىبرى؟» .
گفتم : آن را نشانم بده .
فرمود: «خداوندِ والا و بزرگ. آرزويت را به حُسنِ تفضّل او پيوند بزن و با تمام خواست، به او روى بياور ، و اگر هر آنچه [جز خدا] در
دلت وارد مىشود ، درمان كنى، من ، ضامنِ جايگزين آنم. با تمام وجود، به خداوند پاك، رو كن؛ زيرا او مىفرمايد: "به عزّت و جلالم سوگند، اميد هركس را كهبه غير از من اميد بندد ، به يأس مبدّل مىسازم و جامه خوارى در ميان مردم بر او مىپوشانم و او را از قُرب خويش ، دور مىسازم و پيوندم را با او مىبُرم و او را گمنام مىسازم؛ زيرا به غير من توجّه مىكند. واى بر او! آيا در گرفتارىهايش به جز من آرزومند مىشود با آن كه رفعِ سختىها و گرفتارىها در دست من است؟! و به كسى جز من ، اميد مىبندد ، در حالى كه زنده پاينده منم؟! و درهاى بسته بندگانم را مىكوبد و در خانه مرا كه باز است ، رها مىكند؟! كيست كه با همه گناهانش به من اميد بندد و من نوميدش كنم؟!
آرزوهاى بندگانم را پيوسته به خويش قرار دادهام و اميدشان را نزد خود ، براى آنان اندوختهام و آسمانهايم را از كسانى كه از تسبيحگويى من خسته نمىشوند، آكنده ساختهام و به فرشتگانم فرمان دادهام كه درها را ميان من و بندگانم نبندند. آيا آن كه بلايى از بلاياى من كمرش را خم كرده است ، نمىداند كه هيچ كس نمىتواند آن بلا را برطرف سازد ، جز با اجازه من؟! پس، چرا بنده، با اين كه آنچه از من درخواست نكرده است ، به او عطا كردهام، آرزويش را از من مىگردانَد و از من ، درخواست نمىكند و از غير من مىخواهد؟! آيا منى كه بىدرخواست بندهام به او مىدهم، اگر از من درخواست شود ، پاسخ درخواست كنندهام را نمىدهم؟! مگر من بخلى ورزيدهام كه بندهام به من، گمان بخل مىبَرَد؟ آيا دنيا و آخرت، از آنِ من نيست؟ آيا آقايى و بخشندگى، صفت من نيست؟ آيا فضل و رحمت ، در دست من نيست؟ آيا نه اين است كه
آرزوها جز به من، ختم نمىشوند؟ پس، جز من كيست كه آرزوها را قطع كند؟ و چگونه است كه آرزومندان ، غير مرا آرزو مىكنند؟!
به عزّت و جلالم سوگند ، اگر آرزوهاى زمينيان و آسمانيان را جمع كنم، سپس ، آرزوهاى يكايك آنان را برآورده سازم ، به اندازه يك عضو مورچه از مُلك من كاسته نمىشود. چگونه چيزى كه من ، بخشنده آنم، كاستى گيرد؟!
بيچاره ، نوميدانِ از رحمت من! نگونبخت ، آن كه نافرمانى كند و به حرامهاى من پردازد و مرا در نظر نگيرد و بر من دليرى كند!"» .
امام عليهالسلام ـ كه بر او و خاندانش سلام باد ـ سپس فرمود: «اى نوف! اين دعا را بخوان: "معبود من! اگر تو را مىستايم ، به واسطه موهبتهايى است كه به من دادهاى و اگر تو را تمجيد مىكنم، به خواست خودِ توست و اگر تقديست مىكنم ، به نيروى توست و اگر توحيد تو را مىگويم ، به قدرت و توانى است كه مرا دادهاى و اگر مىنگرم، به رحمت تو مىنگرم و اگر [لقمهاى ]مىجَوَم ، نعمت تو را مىجَوَم.
معبود من! هر آن كه اشتياق ياد تو به خود ، مشغولش ندارد و سفر ، او را به جوار قرب ، نزديك نمىكند، زندگىاش براى او مُردن است و مُردنش، مايه افسوس او.
معبود من! نگاههاى آنان كه با باطن دلها مىنگرند ، به تو منتهى شده است و گوشهاى آنان كه نجواهاى سينهها را مىشنوند ، به تو دوخته شده ، و هيچ چيز ، مانع نگاههاى آنان در برابر آنچه مىخواهند ، نيست. ميان خود و آنان ، پردههاى غفلت را دريدى . پس در نور تو آرميدند و با نسيم تو ، دَم زدند. دلهايشان ، نهالستان هيبت تو شد و ديدگانشان ، سرشكباران قدرتت. جانهايشان را به مقام قُدس خود ، نزديك ساختى . پس با وقارِ همنشينى و خضوعِ همسخنى با نام تو همنشين شدند و تو چونان يارى شفيق ، به آنان رو كردى و رفيقانه ، به ايشان گوش سپردى و دوستانه ، پاسخشان را
دادى و چونان همدمان ، با آنها به نجوا پرداختى. پس، مرا نيز به جايگاهى كه آنان رسيدند، برسان و از فكر و ياد خودم ، به ياد خودت منتقل كن و هر درى را كه ميان من و ملكوت عزّت توست ، به رويم بگشاى و همه پردههاى غفلت را از هم بِدَر، تا روح مرا در ميان روشنايى عرشت، اقامت بخشى و برايش مقامى در برابر نور خودت قرار دهى، كه بىگمان، تو بر هر كارى توانايى.
معبود من! چه تنها و دلگير است آن راهى كه آرزومندىام به تو همسفرم نباشد، و چه دور و دراز است آن سفرى كه اميدم به تو ، راهنماى راهم نباشد! هر آن كه به ريسمان غير از تو چنگ در زد، ناكام شد و تكيهگاه كسى كه به غير از تكيهگاه تو تكيه كند، سُست است . پس، اى آن كه به آرزومندانش آرزو مىآموزد و اندوه ترس و وحشت را از آنان مىبَرَد! مرا از كردار نيك و شايسته ، محروم مگردان و مرا آن گونه نگهدارى كن كه از بيچاره درمانده ، نگهدارى مىكنى. چگونه خوارىِ فقر به آرزومندانت رسد، در حالى كه تو از گزندهاى گنهكاران، بىنيازى؟!
معبود من! هر حلاوتى ، سر به آمدنى است ؛ امّا حلاوت ايمان، با رسيدن به تو، افزايش مىيابد.
معبود من! دلم اميد فراوان به تو بسته است، پس تو نيز شيرينى رسيدن به آرزو را فراوان به او بچشان، كه تو بر هر كارى توانايى.
معبود من! چونان درخواست كسى كه حقيقت تو را نيك مىشناسد ، هر خيرى را كه سزاوار است مؤمنْ آن را در پيش گيرد ، از تو درخواست مىكنم و از هر شرّ و فتنهاى كه دوستانت را از آنها پناه دادهاى، به تو پناه مىبرم، كه به راستى تو بر هر كارى توانايى.
معبود من! از تو درخواست مىكنم، چونان درخواست بينوايى كه در اميدش سرگشته مانده است و هيچ پناه و تكيهگاهى كه با آن به تو
برسد و به تو ره يابد ، جز تو نمىيابد. به حقّ اركان و مقاماتت كه توسّط تو تعطيل بردار نيستند، و به حقّ آن نامت كه به واسطه آن بر اولياى ويژهات آشكار گشتى و در نتيجه، تو را يكتا دانستند و شناختند و تو را چنان كه هستى، پرستيدند، از تو درخواست مىكنم كه خودت را به من بشناسانى تا، از سرِ ايمانى راستين به تو، به پروردگارىات اقرار نمايم.
مرا، اى معبود من! از آنانى قرار مده كه نام بىمعنا را مىپرستند، و از آن نيمنگاههايت، نيمنگاهىبه من بيفكن تابدان، دل مرابه نورمعرفت خودت و معرفت اوليايت ، روشن گردانى، كه به راستى تو بر هر كارى توانايى.
------------------------------------------------------
رسول اللّه صلىاللهعليهوآله
ـ فِي الدُّعاءِ ـ : يا رَبّاه يا سَيِّداه ، ويا أمَلاه ويا غايَةَ رَغبَتاه ، أسأَلُكَ يا اللّهُ يا اللّهُ يا اللّهُ أن لاتُشَوِّهَ خَلقي فِي النّارِ .
پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله
ـ در دعا ـ : پروردگارا سرورا، اميدا، و اى نهايتِ آرزو! از تو درخواست مىكنم، اى خدا ، اى خدا، اى خدا! كه قيافه مرا با آتش [دوزخ] ، زشترو نسازى.
------------------------------------------------------
عنه صلىاللهعليهوآله
ـ في عوذَتِهِ يَومَ وادِي القُرى ـ : يا اللّهُ . . . لا تَرُدَّ مَسأَلَتي ، ولا تَحجُب دَعوَتي ، ولا تَنقُص رَغبَتي ، وَارحَم ذُلّي وتَضَرُّعي ، وفَقري وفاقَتي ، فَما لي رَجاءٌ غَيرُكَ ولا أمَلٌ سِواكَ .
پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله
ـ از تعويذ ايشان در روز وادى القرى ـ : خدايا ! ... درخواستم را رد مكن و دعايم را در پرده مدار و رغبتم را كم مكن و بر خوارى و التماس من ، و بر نادارى و درويشىام رحم آور؛ زيرا مرا اميدى جز تو و آرزويى جز تو نيست.
------------------------------------------------------
عنه صلىاللهعليهوآله
ـ في دُعاءِ الأَسماءِ الحُسنى ـ : يا مَن يَرجوهُ أهلُ السَّماواتِ وَالأَرضِ يا اللّهُ ، يا ثِقَةَ أهلِ السَّماواتِ والأَرضِ يا اللّهُ ، يا أملَ أهلِ
السَّماواتِ وَالأَرضِ يا اللّهُ ، يا رَجاءَ أهلِ السَّماواتِ وَالأَرضِ يا اللّهُ .
پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله
ـ در دعاى «اسماى حُسنا» ـ : اى آن كه اهل آسمانها و زمين، بدو اميد بستهاند، اى خدا! اى مورد وثوق اهل آسمانها و
زمين، اىخدا! اى آرزوى اهل آسمانها و زمين، اى خدا! اى اميد اهل آسمانها و زمين ، اى خدا!
------------------------------------------------------
فاطمة عليهاالسلام
ـ مِن دُعائِها عَقيبَ صَلاةِ الظُّهرِ ـ : يا أكرَمَ الأَكرَمينَ ومُنتَهى اُمنِيَّةِ السّائِلينَ ، أنتَ مَولايَ فَتَحتَ لي بابَ الدُّعاءِ وَالإِنابَةِ ، فَلا تُغلِق عَنّي بابَ القَبولِ وَالإِجابَةِ .
فاطمه عليهاالسلام
ـ از دعاى ايشان در تعقيب نماز ظهر ـ : اى كريمترينِ كريمان و منتهاىِ آرزوى درخواست كنندگان! تويى آن مولاى من كه درِ دعا و توبه را به رويم گشودى . پس درِ پذيرش و اجابت را بر من مبند.
------------------------------------------------------
الإمام الحسين عليهالسلام
ـ مِن دُعائِهِ يَومَ عرَفَةَ ـ : اللّهُمَّ يا مَن مَلَكَ فَقَدَرَ ، وقَدَرَ فَقَهَرَ ، وعُصِيَ فَسَتَرَ ، وَاستُغفِرَ فَغَفَرَ ، يا غايَةَ رَغبَةِ الرّاغِبينَ ، ومُنتَهى أمَلِ الرّاجينَ .
امام حسين عليهالسلام
ـ از دعاى ايشان در روز عرفه ـ : خداوندا، اى پادشاه قدرتمند، اى آن كه همه چيز ، مقهور قدرت اوست، اى آن كه نافرمانى مىشود و پردهپوشى مىكند، و از او آمرزش مىطلبند و مىآمرزد، اى غايت آرزوى آرزومندان، و اى منتهاى اميدِ اميدواران!
------------------------------------------------------
الإمام زين العابدين عليهالسلام
ـ في مُناجاةِ المُفتَقرِينَ ـ : يا مُنتَهى أمَلِ الآمِلينَ ، ويا غايَةَ سُؤلِ السّائِلينَ ، ويا أقصى طَلَبَةِ الطّالِبينَ ، ويا أعلى رَغبَةِ الرّاغِبينَ . . . لَكَ تَخَضُّعي وسُؤالي ، وإلَيكَ تَضَرُّعي وَابتِهالي .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در مناجات نيازمندان ـ : اى منتهاى آرزوىِ آرزومندان، اى نهايتِ خواهش خواهندگان، اى دورترين مطلوبِ طالبان، و اى عالىترين اشتياقِ مشتاقان ! ... به پيشگاه تو خضوع و از تو خواهش مىكنم، و به درگاه تو ، التماس و از تو درخواست مىكنم .
------------------------------------------------------
الإمام عليّ عليهالسلام
ـ في دُعائِهِ قَبلَ صَلاةِ اللَّيلِ ـ : اللّهُمَّ إلَيكَ حَنَّت قُلوبُ المُخبِتينَ ، وبِكَ أنِسَت عُقولُ العاقِلينَ ، وعَلَيكَ عَكَفَت رَهبَةُ العالِمينَ، وبِكَ استَجارت أفئِدَةُ المُقَصِّرينَ. فَيا أمَلَ العارِفينَ، ورَجاءَ الآمِلينَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرينَ ، وأجِرني مِن فَضائِحِ يَومِ الدّينِ ، عِندَ هَتكِ السُّتورِ ، وتَحصيلِ ما فِي الصُّدورِ .
امام على عليهالسلام
ـ در دعاى پيش از نماز شب ـ : بار خدايا! دلهاى اهل خشوع ، شيفته تو اَند و خِردهاى خردمندان ، با تو اُنس گرفته است و عالمان ، هماره از تو در بيم اند و دلهاى اهل تقصير ، به تو پناه
آوردهاند. پس، اى آرزوى عارفان، و اى اميد آرزومندان! بر محمّد و خاندان پاك او درود فرست و مرا از رسوايىهاى روز پاداش، آن گاه كه پردهها كنار مىروند و آنچه در سينههاست ، هويدا مىگردد، پناه دِه.
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ في دُعاءِ يَومِ الأَحَدِ ـ : اللّهُمَّ إنّي أسأَلُكَ سُؤالَ مُذنِبٍ أوبَقَتهُ مَعاصيهِ في ضيقِ المَسلَكِ ، ولَيسَ لَهُ مُجيرٌ سِواكَ ، ولا أمَلٌ غَيرَكَ ، ولا مُغيثٌ أرأَفَ بِهِ مِنكَ ، ولا مُعتَمَدٌ يَعتَمِدُ عَلَيهِ غَيرُ عَفوِكَ .
امام على عليهالسلام
ـ در دعاى روز يكشنبه ـ : بار خدايا! از تو درخواست مىكنم ، به سان درخواست كردن گنهكارى كه نافرمانىهايش ، راه را بر او تنگ كرده و به هلاكتش درافكنده است و پناه دهندهاى جز تو ندارد و اميدى غير از تو ندارد و فريادرسى مهربانتر از تو ندارد و تكيهگاهى كه بر او تكيه كند ، جز عفو و بخشش تو ندارد .
------------------------------------------------------
الإمام زين العابدين عليهالسلام
ـ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ ـ : يا أمَلي ، يا رَجائي ، يا خَيرَ مُستَغاثٍ ، يا أجوَدَ المُعطينَ ، يا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَهُ ، يا سَيِّدي ومَولايَ وثِقَتي ورَجائي ومُعتَمَدي ، ويا ذُخري وظَهري وعُدَّتي وغايةً أمَلي ورَغبَتي .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در دعاى روز عرفه ـ : اى آرزوى من، اى اميد من، اىبهترين كسى كه از او يارى مىطلبند، اى بخشندهترينِ بخشندگان، اى كسى كه مهرش بر خشمش پيشى دارد، اى آقاى من، مولاى من، مورد وثوق من، اميد من، تكيه گاه من، اى اندوخته من، پشتوانه من، ساز و برگ من، و غايت آرزو و اشتياق من!
------------------------------------------------------
الإمام الصادق عليهالسلام
ـ في دُعاءِ يَومَ عَرَفَةَ ـ : أسأَلُكَ الرَّحمَةَ يا سَيِّدي ومَولاي وثِقَتي ، يا رَجائي ، يا مُعتَمَدي ومَلجَئي ، وذُخري وظَهري وعُدَّتي ، وأمَلي وغايَتي .
امام صادق عليهالسلام
ـ در دعاى روز عرفه ـ : رحمت از تو درخواست مىكنم ، اى سرورم و مولايم و مورد وثوقم، اى اميد من، اى تكيهگاه و پناه من، اى اندوخته و پشتوانه و ساز و برگ من، اى آرزو و آرمان من!
------------------------------------------------------
الإمام العسكري عليهالسلام
ـ من دُعاءٍ عَلَّمَهُ لِمَسجونٍ ـ : اللّهُمَّ أنتَ غِياثي وعِمادى، وأنتَ عِصمَتي ورَجائى، ما لي أمَلٌ سِواكَ ولا رَجاءٌغَيرَكَ.
امام عسكرى عليهالسلام
ـ از دعايى كه به يك زندانى آموخت ـ : بار خدايا! تويى فريادرس و تكيه گاه من، و تويى نگهدار و اميد من . مرا آرزويى جز تو و اميدى جز تو نيست .
------------------------------------------------------
الإمام زين العابدين عليهالسلام
ـ في مُناجاةِ المُحِبّينَ ـ : يامُنى قُلوبِ المُشتاقينَ، وياغايَةَآمالِالمُحِبّينَ، أسأَلُكَ حُبَّكَ وحُبَمَن يُحِبُّكَ، وحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يوصِلُني إلى قُربِكَ ، وأن تَجعَلَكَ أحَبَّ إلَيَّ مِمّا سِواكَ ، وأن تَجعَلَ حُبّي إيّاكَ قائِدا إلى رِضوانِكَ، وشَوقي إلَيكَ ذائِدا عَن عِصيانِكَ.
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در مناجات شيفتگان ـ : اى آرزوى دلهاى مشتاقان، و اى غايتِ آرزوهاى شيفتگان! محبّت به تو و محبّت به دوستدارانت و محبّت و علاقه به هر كارى كه مرا به مقامِ قُرب تو مىرساند ، از تو درخواست مىكنم و از تو مىخواهم كه خودت را از هر آنچه غير از توست ، نزد من محبوبتر گردانى و محبّت مرا به خودت ، راهبَر [من] به سوى خشنودىات، و شوقم را به تو ، مانعِ [من] از نافرمانىات قرار دهى.
------------------------------------------------------
الإمام زين العابدين عليهالسلام
ـ في مُناجاتِهِ ـ :
أتُحرِقُني بِالنّارِ يا غايَةَ المُنى فَأَينَ رَجائي ثُمَّ أينَ مَحَبَّتى!
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ از مناجات ايشان ـ : آيا مرا با آتش مىسوزانى ، اى غايت آرزوها! / پس اميدم چه مىشود؟ پس شيدايىام كجاست؟!
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ في مُناجاتِهِ ـ : إلهي ومَولايَ وغايَةَ رَجائي . . . .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ از مناجات ايشان ـ : معبودا، سرورا، و اى اميد غايى من! ... .
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ مِن دُعائِهِ عِندَ مَشهَدِ أميرِ المُؤمِنينَ عليهالسلام ـ : اللّهُمَّ . . . إنَّكَ وَلِيُّ نَعمائي ، ومُنتَهى مُنايَ ، وغايَةُ رَجائي في مُنقَلَبي ومَثوايَ .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ از دعاى ايشان در كنار آرامگاه اميرمؤمنان ـ : بار خدايا! ... تو ولى نعمت منى، تو منتهاىِ آرزوهاى منى، تو اميد نهايى من ، در بازگشتگاه و سراى آخرت هستى.
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ فِي الدُّعاءِ ـ : اللّهُمَّ يا مَن لا يَصِفُهُ نَعتُ الواصِفينَ ، ويا مَن لا يُجاوِزُهُ رَجاءُ الرّاجينَ .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در دعا ـ : بار خدايا ، اى كسى كه وصفِ وصفكنندگان از عهده وصفش بر نمىآيد، و اى كسى كه اميدِ اميدواران ، از او فراتر نمىرود [و همه اميدها به او مىانجامد]!
------------------------------------------------------
رسول اللّه صلىاللهعليهوآله
ـ في ذِكرِ فَضلِ فاطِمَةَ عليهاالسلام يَومَ القِيامَةِ ـ : وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، إنَّهَا الجارِيَةُ الَّتي تَجوزُ في عَرصَةِ القِيامَةِ عَلى ناقَةٍ رَأسُها مِن خَشيَةِ اللّهِ . . . فَيوحِي اللّهُ عَزَّوجَلَّ إلَيها : يا فاطِمَةُ ! سَليني اُعطِكِ ، وتَمَنَّي عَلَيَّ اُرضِكِ ، فَتَقولُ : إلهي أنتَ المُنى وفَوقَ المُنى .
پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله
ـ در بيان مقام والاى فاطمه عليهاالسلام در روز قيامت ـ : سوگند به آن كهجانم در دست اوست، او بانويى است كه در صحنه قيامت ، سوار بر ناقهاى كه سرِآن از خشيتِ الهى است ... عبور مىكند، و خداوند عز و جلبه او وحى مىفرمايد كه: «اى فاطمه! از من بخواه تا به تو عطا كنم و آرزو كن تا خشنودت گردانم» و فاطمه عليهاالسلاممىگويد: معبود من! تو خود آرزو و بالاتر از آرزوهايى .
------------------------------------------------------
الإمام علي عليهالسلام
ـ فِي الدُّعاءِ ـ : اللّهُمَّ أنتَ أهلُ الوَصفِ الجَميلِ ، وَالتَّعدادِ الكَثيرِ ، إن تُؤَمَّل فَخَيرُ مَأمولٍ ، وإن تُرجَ فَخَيرُ مَرجُوٍّ . اللّهُمَّ وقَد بَسَطتَ لي فيما لا أمدَحُ بِهِ غَيرَكَ ، ولا اُثني بِهِ عَلى أحَدٍ سِواكَ ، ولا اُوَجِّهُهُ إلى مَعادِنِ الخَيبَةِ ومَواضِعِ الرّيبَةِ ، وعَدَلتَ بِلِساني عَن مَدائِحِ الآدَمِيّينَ ، وَالثَّناءِ عَلَى المَربوبينَ المَخلوقينَ .
اللّهُمَّ ولِكُلِّ مُثنٍ عَلى مَن أثنى عَلَيهِ مَثوبَةٌ مِن جَزاءٍ ، أو عارِفَةٌ مِن عَطاءٍ ، وقَد رَجَوتُكَ دَليلاً عَلى ذَخائِرِ الرَّحمَةِ وكُنوزِ المَغفِرَةِ .
اللّهُمَّ وهذا مَقامُ مَن أفرَدَكَ بِالتَّوحيدِ الَّذي هُوَ لَكَ ، ولَم يَرَ مُستَحِقّا لِهذِهِ المَحامِدِ وَالمَمادِحِ غَيرَكَ ، وبي فاقَةٌ إلَيكَ لايَجبُرُ مَسكَنَتَها إلاّ فَضلُكَ ، ولا يَنعَشُ مِن خَلَّتِها إلاّ مَنُّك وجودُكَ ، فَهَب لنا في هذَا المَقام رِضاكَ ، وأغنِنا عَن مَدِّ الأَيدي إلى سِواكَ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ .
امام على عليهالسلام
ـ در دعا ـ : خدايا! تو سزاوار ستايشِ زيبا و شمارشِ نعمتهاى بىپايانى. اگر آرزو شوى ، بهترينِ آرزو شدهاى و اگر به تو اميد بسته شود ، بهترين كسى هستى كه بدو اميد بسته مىشود.
خدايا! تو به من توانِ بيان دادى و من با آن غير از تو را نمىستايم و كسى جز تو را ثنا نمىگويم و آن را متوجّه كانهاى ناكامى و محروميت و جايگاههاى شك و بىاعتمادى (مخلوقات) نمىسازم .
تو زبانم را از ستودن آدميان و ثناگويى بر آنان ، كه خود ، دستْ پرورده و آفريدهاند ، باز داشتى. خدايا! براى هر ثناگويى، بر آن كه ثنايش گويد، پاداشى و دِهِشى است و من به تو اميد بستهام كه راهنما بر اندوختههاى رحمت و گنجهاى آمرزشى.
خدايا! در پيشگاه تو كسى ايستاده است كه تنها تو را يگانه مىداند ، و يكتايى ، ويژه توست، و غير از تو را سزامند اين مدح و ستايشها نمىداند. مرا به تو ، چنان نيازى است كه تنها فضل تو آن را مىتواند جبران كند و تنها بخشش تو مىتواند آن را بزدايد . پس، اينك كه در پيشگاه تو ايستادهايم، خشنودىات را به ما ارزانى فرما و ما را از دست دراز كردن به سوى غير خودت ، بىنياز گردان، كه بىگمان ، تو بر هر كارى توانايى.
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ مِن دُعائِهِ قَبلَ صَلاةِ اللَّيلِ ـ : فَيا أمَلَ العارِفينَ ، ورَجاءَ الآمِلينَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ الطّاهِرينَ . . . .
امام على عليهالسلام
ـ از دعاى ايشان در پيش از نماز شب ـ : پس، اى آرزوى عارفان، و اى اميد آرزومندان! بر محمّد و خاندان پاك او درود فرست ... .
------------------------------------------------------
فاطمة عليهاالسلام
ـ في دُعائِها عَقيبَ الصَّلَواتِ الخَمسِ ـ : سَيِّدي . . . إلَيكَ المُشتَكى ، وأنتَ المُستَعانُ والمُرتَجى .
فاطمه عليهاالسلام
ـ در تعقيبات نمازهاى پنجگانه ـ : آقاى من! ... مرجع شكايات ، تويى و از تو بايد يارى خواست و به تو بايد اميد بست.
------------------------------------------------------
الإمام زين العابدين عليهالسلام
ـ فِي الدُّعاءِ ـ : اللّهُمَّ أنتَ المَدعُوُّ ، وأنتَ المَرجُوُّ ، ورازِقُ الخَيرِ ، وكاشِفُ السّوءِ .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در دعا ـ : بار خدايا! همگان ، تو را مىخوانند و اميد همه خلايق ، تويى . تو روزىكننده خوبىها و زداينده بدىهايى .
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ فِي الدُّعاءِ ـ : يا مَن هُوَ الرَّجاءُ وَالأَمَلُ ، وعَلَيهِ فِي الشَّدائِدِ المُتَّكَلُ . . . كَيفَ أخافُ وأنتَ رَجائى! وكَيفَ أضيعُ وأنتَ لِشِدَّتي ورَخائي ! .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در دعا ـ : اى آن كه اميد و آرزوست و در سختىها به او تكيه مىشود! ... چگونه بترسم ، در حالى كه تو اميد منى! و چگونه تباه و نابود شوم ، در حالى كه در سختى و آسايش ، تكيهگاهم تويى!
------------------------------------------------------
الإمام الباقر عليهالسلام
ـ فِي الدُّعاءِ ـ : اللّهُمَ مَن كانَ النّاسُ ثِقَتَهُ ورَجاءَهُ فَأَنتَ ثِقَتي ورَجائِي . اقدِر لي خَيرَها عافِيَةً ، ورَضِّني بِما قَضَيتَ لي .
امام باقر عليهالسلام
ـ در دعا ـ : بار خدايا! اگر هركسِ ديگرى، مردم، تكيه گاه و اميدش باشند ، امّا من، تكيهگاه و اميدم تويى. بهترين عافيت دنيا را قسمت من فرما و مرا به حكم و قضايى كه براى من تقدير كردهاى ، خشنود گردان.
------------------------------------------------------
الإمام زين العابدين عليهالسلام
ـ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ ـ : سَيِّدى! أدعوكَ دُعاءَ مُلِحٍّ لا يَمَلُّ مَولاهُ ، وأتَضَرَّعُ إلَيكَ تَضَرُّعَ مَن أقَرَّ عَلى نَفسِهِ بِالحُجَّةِ في دَعواهُ ، وخَضَعَ لَكَ خُضوعَ مَن يُؤَمِّلُكَ لاِخِرَتِهِ ودُنياهُ ؛ فَلا تَقطَع عِصمَةَ رَجائي .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در مناجات انجيليه ـ : آقاى من! تو را مىخوانم ، چونان خواندنِ اصرار كنندهاى كه از خواندن مولايش خسته نمىشود و به تو التماس مىكنم ، چون التماس كسى كه در دعوايش ، با دليلْ عليه خود اقرار كرده است و در برابرت خاضع گشته ، چونان خضوعِ كسى كه براى دنيا و آخرتش تو را آرزو مىكند . پس رشته اميد مرا قطع مكن.
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ مِن دُعائِهِ فِي استِكشافِ الهُمومِ ـ : اللّهُمَّ مَن أصبَحَ لَهُ ثِقَةٌ أو رَجاءٌ غَيرُكَ ، فَقَد أصبَحتُ وأنتَ ثِقَتي ورَجائي فِي الاُمورِ كُلِّها .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ از دعاى ايشان براى رفع اندوهها ـ : بار خدايا! هركس اعتماد و اميدش به غير تو باشد، براى من، در همه كارها، تو مورد اعتماد و اميدى .
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ ـ : يا عَظيما يُرجى لِكُلِّ عَظيمٍ ، اِغفِر لي ذَنبِيَ العَظيمِ ؛ فَإِنَّهُ لا يَغفِرُ الذَّنبَ العَظيمَ إلاَّ العَظيمُ .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در دعاى روز عرفه ـ : اى بزرگى كه براى هر امر بزرگى به او اميد بسته مىشود! گناه بزرگ مرا ببخشاى ، كه گناه بزرگ را جز بزرگ ، نمىبخشايد .
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ في دُعاءِ يَومِ عَرَفَةَ ـ : يا رَجائي في كُلِّ كُربَةٍ، ويا وَلِيِّي في كُلِّ نِعمَةٍ... .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در دعاى روز عرفه ـ : اى اميد من در هر اندوهى، و اى آن كه هر نعمتى دارم ، از تو دارم! ... .
------------------------------------------------------
أعلام الدين عن طاووس اليماني :
رَأَيتُ في جَوفِ اللَّيلِ رَجُلاً مُتَعَلِّقا بِأَستارِ الكَعبَةِ وهُوَ يَقولُ :
ألا أيُّهَا المَأمولُ في كُلِّ حاجَةٍ شَكَوتُ إلَيكَ الضُرَّ فَاسمَع شِكايَتي
ألا يا رَجائي أنتَ كاشفُ كُربَتي فَهَب لي ذُنوبيكُلَّهَا واقضِ حاجَتي
أتُحرِقُني فِي النّارِ يا غايَةَ المُنى فَأَينَ رَجائي مِنكَ أينَ مَخافَتى!
قالَ : فَتَأَمَّلتُهُ فَإِذا هُوَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليهالسلام .
أعلام الدين
ـ به نقل از طاووس يمانى ـ : در نيمههاى شب ، مردى را ديدم كه بهپرده كعبه چنگ زده است و مىگويد:
«الا ، اى آن كه در هر نيازى بدو آرزو مىبندند!/
از رنجهايم به تو شِكوه مىكنم . شِكوهام را بشنو .
الا ، اى اميد من! تويى گسارنده اندوه من/
پس گناهانم، همه را ببخشاى و حاجتم را برآور .
آيا در آتشم مىسوزانى ، اى فرجامينِ آرزوها؟/
پس اميدم به تو چه مىشود، بيمم كجاست؟»!
دقّت كردم . ديدم على بن حسين عليهماالسلام است.
------------------------------------------------------
الإمام الصادق عليهالسلام
ـ في دُعاءِ شَهرِ رَجَبٍ ـ : يا مَن أرجوهُ لِكُلِّ خَيرٍ ، وآمَنُ سَخَطَهُ عِندَ كُلِّ عَثرَةٍ .
امام صادق عليهالسلام
ـ در دعاى ماه رجب ـ : اى كسى كه براى هر خيرى چشم اميد به او دارم و هنگام هر لغزشى ، از خشم او در امانم!
------------------------------------------------------
الإمام زين العابدين عليهالسلام
ـ في مُناجاةٍ لَهُ ـ : إلهي حَرَمَني كُلُّ مَسؤولٍ رِفدَهُ ، ومَنَعَني كُلُّ مَأمولٍ ما عِندَهُ ، وأخلَفَني مَن كُنتُ أرجوهُ لِرَغبَةٍ ، وأقصِدُهُ لِرَهبَةٍ ، وحالَ الشَّكُّ في ذلِكَ يَقينا ، وَالظَنُّ عِرفانا ، وَاستَحالَ الرَّجاء يَأسا ، ورَدَّتنِي الضَّرورَةُ إلَيكَ حينَ خابَت آمالي ، وَانقَطَعَت أسبابي ، وأيقَنتُ أنَّ سَعيي لا يُفلِحُ ، وَاجتِهادي لا يَنجَحُ إلاّ بِمَعونَتِكَ ،
وأنَّ مُريدي بِالخَيرِ لا يَقدِرُ عَلى إنالَتي إيّاهُ إلاّ بِإِذنِكَ .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در يكى از مناجاتهايش ـ : معبود من! از هر كه درخواست نمودم ، مرا از عطايش محروم ساخت و از هركس هر آرزوى ممكنى داشتم ، از من دريغ كرد و هركس كه براى خواهشى به او اميد بستم يا براى ترس و بيمى نزدش رفتم ، خلافِ انتظارم را از او ديدم و شك من در اين باره [كه به مخلوق، اميد نشايد بست] به يقين و گمان ، به شناخت [قطعى] و اميد به يأس تبديل شد و آن گاه كه آرزوها بر آورده نگشتند و همه رشتهها بُريده شد، ضرورت، مرا به
سوى تو كشاند و يقين كردم كه تلاش من، به جايى نمىرسد و كوششم به نتيجه نمىرسد ، مگر با كمك تو و هر كس خير را بخواهد ، نمىتواند مرا به آن خير و خوبى برساند ، مگر با اجازه تو.
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ كانَ يَدعو عِندَ استِجابَةِ دُعائِهِ بِهذَا الدُّعاءِ ـ : اللّهُمَّ قَد أكدَى الطَّلَبُ وأعيَتِ الحِيَلُ إلاّ عِنَدكَ ، وضاقَتِ المَذاهِبُ وَامتَنَعَتِ المَطالِبُ وعَسُرَتِ الرَّغائِبُ وَانقَطَعَتِ الطُّرُقُ إلاّ إلَيكَ ، وتَصَرَّمَتِ الآمالُ وَانقَطَعَ الرَّجاءُ إلاّ مِنكَ ، وخابَتِ الثِّقَةُ وأخلَفَ الظَّنُ إلاّ بِكَ .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ هنگام مستجاب شدن دعايش اين دعا را مىخواند ـ : بارخدايا! همه جستنها بىنتيجه مانْد و چارهانديشىها راه به جايى نبرد ، مگر در نزد تو، و راهها تنگ ، خواستها ، ناشدنى و مطلوبها، دستنايافتنى و راهها، قطع مىگردد ، مگر به سوى تو، و رشته آرزو و اميد بُريده مىشود ، مگر آرزوى تو و اميد به تو، و اعتماد و حسن ظن [به هركس] به بىاعتمادى و سوء ظن ، بدل شود ، مگر اعتماد و حُسن ظن به تو .
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ فِي المُناجاةِ الإِنجيلِيَّةِ ـ : اللّهُمَّ بِذِكرِكَ أستَفتِحُ مَقالي ، وبِشُكرِكَ أستَنجِحُ سُؤالي ، وعَلَيكَ تَوَكُّلي في كُلِّ أحوالي ، وإيّاكَ [ أنتَ ]أمَلي فَلا تُخَيِّب آمالي .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ در مناجات انجيليه ـ : بار خدايا! به نام و ياد تو سخنم را مىآغازم و با سپاسگزارى از تو ، برآورده شدن خواهشم را مىطلبم و در همه احوالم بر تو توكلّ مىكنم و تنها آرزويم تويى . پس مرا در آرزوهايم، نامراد مكن .
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ مِن دُعائِهِ في صَلاةِ اللَّيلِ ـ : أنَا العَبدُ الضَّعيفُ عَمَلاً ، الجَسيمُ أمَلاً ، خَرَجَت مِن يَدي أسبابُ الوُصُلاتِ إلاّ ما وَصَلَهُ رَحمَتُك ، وتَقَطَّعَت عَنّي عِصَمُ الآمالِ إلاّ ما أنَا مُعتَصِمٌ بِهِ مِن عَفوِكَ .
امام زين العابدين عليهالسلام
ـ از دعاى ايشان در نماز شب ـ : اين بنده، كردارش اندك و آرزويش بزرگ است. رشتههاى اتّصال از دستم خارج گشته است ، مگر آن رشتهاى كه رحمت تو وصلش بدارد و زنجيرههاى آرزوها در من گسسته است ، مگر زنجيره بخشايش تو كه بدان ، چنگ آويختهام.
------------------------------------------------------
الإمام الصادق عليهالسلام
ـ في دُعاءٍ عَلَّمَهُ بَعضَ أصحابِهِ لرَفعِ الفَقرِ ـ : اللّهُمَّ أنتَ أنتَ ، انقَطَعَ الرَّجاءُ إلاّ مِنكَ ، وخابَتِ الآمالُ إلاّ فيكَ ، يا ثِقَةَ مَن لا ثِقَةَ لَهُ ، لا ثِقَةَ لي غَيرُكَ ، اجعَل لي مِن أمري فَرَجا ومَخرَجا ، وَارزُقني مِن حَيثُ أحتَسِبُ ومِن حَيثُ لا أحتَسِبُ .
امام صادق عليهالسلام
ـ در دعايى كه جهت از بين رفتن فقر به يكى از يارانش آموخت ـ : خدايا! تو، تويى (هيچ كس چون تو نمىتواند بود) . هر اميدى جز اميد به تو ، قطع مىشود و هر آرزويى جز آرزوى تو ناكام مىشود . اى تكيهگاه آن كه تكيهگاهى ندارد! مرا تكيهگاهى جز تو
نيست . در كار من ، گشايشى و راه خروجى قرار ده و از آن جا كه گمانش را دارم و ندارم ، روزىام ده.
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ فِي الدُّعاءِ بَعدَ فَريضَةِ العِشاءِ ـ : اللّهُمَّ . . . اكفِني ما ضاقَ بِهِ صَدري ، وعِيلَ بِهِ صَبري ، وقَلَّت فيهِ حيلَتي ، وضَعُفَت عَنهُ قُوَّتي ، وعَجَزَت عَنهُ طاقَتي ، ورَدَّتني فيهِ الضَّرورَةُ عِندَ انقِطاعِ الآمالِ وخَيبَةِ الرَّجاءِ مِنَ المَخلوقينَ إلَيكَ .
امام صادق عليهالسلام
ـ در دعاى بعد از نماز عشاء ـ بار خدايا! ... مرا از اين حال و روزكه دلْتنگم كرده و صبرم را بُريده و چارهاى برايم باقى نگذاشته و قدرتم به آن نمىرسد و از توانم خارج گشته و اميد و چشمداشتم به مخلوق ، قطع شده و به ناچار نزد تو آمدهام، تو خود ، كفايتم كن.
------------------------------------------------------
عنه عليهالسلام
ـ مِن دُعائِهِ عِندَ الصَّباحِ ـ : اللّهُمَّ إنَّهُ قَد أكدَى الطَّلَبُ ، وأعيَتِ الحِيَلُ إلاّ عِندَكَ ، وَانغَلَقتِ الطُّرُقُ وضاقَتِ المَذاهِبُ إلاّ إلَيكَ ، ودَرَسَتِ الآمالُ وَانقَطَعَ الرَّجاءُ إلاّ مِنكَ ، وكُذِّبَ الظَّنُّ واُخلِفَتِ العِداةُ إلاّ عِدَتُكَ .
امام صادق عليهالسلام
ـ از دعاى ايشان در صبحگاه ـ : بار خدايا! سعى ، بىنتيجه ماند و چارهانديشىها ، راه به جايى نبرد ، مگر در نزد تو، و همه راهها بسته و مسيرها تنگ باشد ، مگر راهها و مسيرهايى كه به تو مىرسند، و همه آرزوها بر باد رفته و اميدها قطع شده است، مگر آرزوى تو و اميد به تو، و همه خوشگمانىها دروغ از آب درآمده و همه وعدهها زير پا گذاشته شده، مگر وعدههاى تو.